متولد ۱۳۷۳ در شیراز، در شهرهای مختلف ایران زندگی کرده‌ام و از همان کودکی، درونم پرسشی بی‌پایان می‌جوشید: «آیا زندگی فقط همین است؟»
لیسانس و فوق‌لیسانس مهندسی پزشکی گرفتم، دکترایم در حرکات‌شناسی است. از بیرون، همه‌چیز کامل به نظر می‌رسید — موفق، پر از تجربه.
اما درونم، چیزی کم بود: درک حضور. حس اتصال. حس بودن.

سفر کردم، ورزش‌ کردم، خواندم و جست‌وجو نمودم، اما جایی انگار همیشه نبودم. گم‌گشته بودم. تا روزی که اولین تمرین تنفس آگاهانه‌ام را انجام دادم، و ناگهان قلبم آرام گرفت…
انگار گمشده‌ام را یافته بودم.
نَفَس. نه فقط هوا، بلکه شاه‌کلید حضور، شفا، و درک زندگی.

فهمیدم هر آن‌چه جست‌وجو می‌کردم، در همین دم‌و‌بازدم بود:
از عشق تا شجاعت، از رهایی تا بازسازی. یاد گرفتم به آن گوش بدهم، با آن حرکت کنم، و با جریان زندگی یکی شوم. سفرم با نفس آغاز شد. تمرین‌های تنفس آگاهانه درهای بسیاری را به رویم گشودند؛ قلبم نرم شد، ذهنم آرام گرفت، و حس کردم که دارم به خودم نزدیک می‌شوم. اما هنوز چیزی بود که کامل نشده بود… تا وقتی که بدنم را هم به صحنه دعوت کردم.

جایی در میان حرکت‌های بدن‌ـ‌محور، در هماهنگی عضلات، ستون فقرات، و ریتم درونم، ناگهان اتفاقی افتاد… وقتی نفس و حرکت با هم همسو شدند، موجی ایجاد   ارتعاشی زنده، مستقیم، بی‌واسطه— و آن‌جا بود که حضور واقعی را لمس کردم. زنده‌بودن دیگر مفهومی ذهنی نبود؛ حسّی شد در هر سلول، هر حرکت، هر دم‌وبازدم. و این‌جا بود که فهمیدم:
من فقط مربی تنفس نیستم، فقط راهنمای بدن هم نیستم— بلکه میان این دو جریان، پلی هستم برای پیوند آگاهی و جسم. جایی که SOMA Breath و اسپاینالولوژی در اتحادند؛ و وجود هر دو برای بازگشت به خویشتن، به یک اندازه حیاتی است.

امروز، من راهنمای سفرهای تن‌آگاهی هستم. با ترکیب دانش آکادمیکم در حرکت‌شناسی و تجربه‌های عمیقم در بدن‌ـ‌ذهن، فضایی امن می‌سازم برای کسانی که می‌خواهند به خودشان بازگردند، رهایی از تنش‌های مزمن را تجربه کنند، و از طریق بدن، کیفیت زندگی و آگاهی‌شان را متحول کنند. کار من در حیطه‌ی سلامت کلی، رشد فردی، و ادغام آگاهی در جسم تعریف می‌شود — نه درمان پزشکی، بلکه بیدارسازی توانایی‌های طبیعی بدن برای شفا.

اگر تو هم آماده‌ای که صدای درونت را دوباره بشنوی،
سفر بازگشت به خود را از همین‌جا می‌توانی آغاز کنی.